English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7437 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recompile U کامپایل مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
metacompilation U کامپایل یک برنامه که سایر برنامه را هم در حین اجرا کامپایل میکند
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
compile U کامپایل
compilations U کامپایل
compiled U کامپایل
compiling U کامپایل
compilation U کامپایل
compiles U کامپایل
compile time U زمان کامپایل
compile language U زبان کامپایل
compilation time U زمان کامپایل
compilations U اشتباه نوشتاری در حین کامپایل
compilation U اشتباه نوشتاری در حین کامپایل
phases U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
machines U کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machined U کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine U کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
source U کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
phase U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phased U مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
compile and go U بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
compiling U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compile U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiles U زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
posted U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
developments U کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development U کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
post U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
posts U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
compilations U زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
compilation U زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
post- U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
metacompilation U کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objected U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objecting U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
direct objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
preprocessor U نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
recompile U کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
syntax U مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
self compiling compiler U کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
log U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
compiler U اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
compiled U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
lexical analysis U مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
reflorescence U مجدد
renewed U مجدد
furthers U مجدد
furthering U مجدد
furthered U مجدد
further U مجدد
further on U مجدد
furthermore U مجدد
second U مجدد
seconded U مجدد
seconding U مجدد
seconds U مجدد
recreation U خلق مجدد
recount U شمارش مجدد
recounted U شمارش مجدد
recounting U شمارش مجدد
recounts U شمارش مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
revisit U ملاقات مجدد
recreations U خلق مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
restatements U بیان مجدد
restatement U بیان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
rallies U اجتماع مجدد
rally U اجتماع مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
revisited U ملاقات مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
replenish U پرکردن مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
reissues U چاپ مجدد
reissuing U چاپ مجدد
remanded U بازداشت مجدد
remanding U بازداشت مجدد
remands U بازداشت مجدد
replenish U تدارک مجدد
replenished U پرکردن مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
revisits U ملاقات مجدد
reissue U چاپ مجدد
replenishing U تدارک مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
replenishes U تدارک مجدد
reissued U چاپ مجدد
replenished U تدارک مجدد
remand U بازداشت مجدد
retaking U گرفتن مجدد
resorption U مکیدن مجدد
reshipment U حمل مجدد
resale U حراج مجدد
resale U فروس مجدد
rerun U اجرای مجدد
republication U انتشار مجدد
reporduce U تولید مجدد
reoccur U فهور مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
renascence U زندگی مجدد
remotion U حرکت مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
reintegration U استقرار مجدد
restart U شروع مجدد
resupply U اماد مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
retake U گرفتن مجدد
re-runs U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-ran U نمایش مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
comeback U دستیابی مجدد
retread process U تعمیر مجدد
retransmission U ارسال مجدد
retransmission U مخابره مجدد
resurvey U بررسی مجدد
reinsurance U بیمه مجدد
reinfection U عفونت مجدد
reconversion U گرایش مجدد
regeneracy U تولید مجدد
recaption U توقیف مجدد
reapparition U فهور مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
re claim U تقاضای مجدد
re attachment U توقیف مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
reproductions U تولید مجدد
reproduction U تولید مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
recoupment U کسب مجدد
regelation U انجماد مجدد
reformat U فرمت مجدد
reexport U صادرات مجدد
reentrance U دخول مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reeducation U تربیت مجدد
reebtry U تملک مجدد
reebtry U دخول مجدد
reebtry U ورود مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
rededication U تقدیم مجدد
rededication U اهدا مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
reinforcement U وضع مجدد
redistribution U توزیع مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
reversion U ترجمه مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
repayments U پرداخت مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
regenerate U تولید مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
repaint U رسم مجدد
redrew U رسم مجدد
redraws U رسم مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
redrawing U رسم مجدد
redraw U رسم مجدد
restoration U استقرار مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
Recent search history Forum search
2reintroduce?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com